شوریده



بسم الله


میخواهم برای او بنویسم

دوست دارم آنچه که می‌اندیشم را بر سطوح اوراق پیاده کنم

تا بدانی که در دریای متلاطم ذهنم چگونه امواج افکارم حرکت میکنند .

اما سخت است ، بسیار سخت است آوردن دنیای عظیم ذهن را به حیاط کوچک ورقه ها.


اما برای ماندگاری راهی ندارم تا اندیشه ها را به وسیله ی کتابت به بند روزگار کشم تا ماندگار شود.


نخواهم نوشت مگر به توفیق حضرت حق.


روزی من سی ساله میشوم ؛

آن روز در خیابان ارم نزدیک حرم قدم میزنم

کتابی خریده ام

به سمت حجره ام میروم

حتما آن روز دوستانم

را  به یاد نمی‌آورم ،

حتما دوست داشتن هایم

را فراموش کرده ام.

آن روز حتما پیر تر شده ام ؛

و شاید یادم نیاید که

دوست داشتن به چه معنا بود .


اما این همه برای غیر بود

دلم عِطر تو را تا ابد به

همراه خواهد برد.



و روزی من ۳۰ ساله میشوم.


م.شوریده


#سی_سالگی


 نقش دین در معنابخشی به زندگی

 

پرسش از معنای زندگی گرچه مسئله ی جدید و مهمی در فلسفه و تاملات امروز بشر می باشد ولی باید توجه داشت  که می توانیم این مسئله را در کنار دین ، از جمله سوالات اساسی بشر برشماریم.

معنای زندگی افق روشنی است که انسان برای حیات خویش در نظر میگیرد یعنی نگاهی است که انسان برای چراییِ بودنش ، چگونگیِ بودنش ، و به کجا سفر کردنش در این عالم هستی برای خویش در نظر میگیرد. گاهی این افق در نهایت وسعت خود به مرزهای این عالم مادی ختم میگردد؛ اما برای دسته ی دیگری از انسان ها ، تا بی نهایتِ وجود ادامه می یابد. اینجا تفاوت شگرف و تکان دهنده ای میان این دو دسته از انسان ها به وقوع پیوسته است ؛ چراکه برای گروه اول ، معنای بودن و زیستن در چارچوب و محدوده ای موقَّت بروز و ظهور می یابد و این تازه آغاز پوچی و بی معنایی زندگی انسان است ؛ تا جایی که گاهی برایش پایان یافتن زندگی برای در امروز یا فردا دیگر تفاوتی نمی کند. بی معنایی می تواند ناشی از بی هدفی یا بی انگیزی زندگی باشد ، یعنی انسان آنچنان حس بی هویتی می کند که دیگر زیستن برایش معنایی ندارد.

حال باید دید آیا راه حلی وجود دارد که این بحران را برای انسان به تعویق بیندازد یا اینکه بتواند کاملاً  آن را رفع کند؟ برای حل این مسئله اندیشمندان مختلفی با انگیزه ها و تفکرات متفاوت به بررسی پرداخته اند و بعضاً راه حلی درخور تامل ارائه کرده اند. برخی انسان را به علم ، برخی به هنر ، برخی به عشق و محبت ، برخی به مقام و ثروت ، برخی نیز به آزادی ارجاع داده اند و سعی بر این داشته اند که با این امور انسان را از معضل بی معنایی رهایی ببخشند. در کنار این راه کارها ، مولفه ی دیگری وجود دارد که به باور برخی دیگر از اندیشمندان می تواند در جایگاه راهکاری حقیقی و اساسی بنشیند ؛ و آن دین است که بنابر ویژگی هایش می تواند عنصری اساسی و محوری در معنابخشی ایفا کند.

برای روشن شدن بحث سه معنایی که برای معنای زندگی آورده اند را ذکر میکنیم:

1 گروهی معنای زندگی را به عنوان هدف زندگی در نظر گرفته اند و زندگی معنادار را زندگی هدفمند تعریف میکنند ( فیلیپ کوئین، مسیحیت و معنای زندگی)

2 گروهی ارزش زندگی را به عنوان معنای زندگی در نظر گرفته اند .(جوزف رونز ، عشق زمینی و معنا در زندگی و دین)

3 گروهی نیز بر مفهوم فایده یا کارکرد زندگی تاکید کرده اند.

این که بتوانیم معنای مناسبی را برای "معنا" بیابیم نیز میتواند کمک شایانی به شکل گیری معنای زندگی کند ؛( ما با توجه به اهمیت و غلبه ی قسم اول ، در اینجا از معنای نخست استفاده خواهیم کرد و در صورت نیاز به معانی دیگر ، به آن اشاره خواهیم کرد.)

انسان در زندگی اهداف مختلف و متفاوتی را مورد توجه قرار می دهد . برخی از عواملی که برای معنابخشی زندگی ذکر کرده اند در بُعد مادی قابلیت معنابخشی دارند و یا برخی نگاهی به گرایشات متنوع انسان داشته اند اما هر یک دارای نواقصی هستند که به نظر می رسد آن را از جامعیّت در خواهد کرد ؛ لذا باید به دنبال عاملی بگردیم که توانایی های بیشتری در این زمینه داشته باشد. بنابر باور اندیشمندان دینی ، دین در سه ساحت بینش ، گرایش و کنش می تواند مورد توجه قرار گیرد .( آنچه مورد نظر ماست نقش دین در نگاه به اهداف دنیوی و اخروی زندگی انسان است. این اهداف از چنان قوّت و استحکامی برخوردار هستند که میتوانند به تنهایی به مقابله با معضلات مهم بی معنایی بپردازند.)

وجود فاکتورهایی در دین سبب تمایز اساسی آن با دیگر عوامل میشود زیرا دین در دو بعد حیات دنیوی و اخروی ، در دو ساحت مادی و معنوی به ارائه راهکار برای زندگی انسان پرداخته است. چنانکه علامه جعفری از زندگی اعلای انسانی به شکوفا کردن زندگی گذران از چشمه سار حیات تکاملی و شخصیت انسانی را در حرکت به سوی ابدیت به ثمر رسانیدن »[1] تعبیر میکنند.

حال باید این را نیز در نظر گرفت که انسان بر اساس فطرت الهی خویش گرایش به سوی این اهداف الهی و مقدس را انتخاب می کند و بنابر سنخیتی که بین او و این اهداف برقرار می گردد ، در این مسیر رهسپار خواهد شد. مشکل اساسی انسان در بی معنایی زندگی پوچی و بی هدفی است ، بنابراین باید دید چگونه دین از این پوچ گرایی و  بی هدفی جلوگیری خواهد کرد. ما با توجه به این ویژگی های دین به دنبال تبیین معنای زندگی هستیم.



[1] ایده آل زندگی و زندگی ایده آل ، صفحه 9



پرسش از معنای زندگی شاید مسئله ی جدید و مهمی در فلسفه ی امروز بشر باشد ولی باید توجه داشت  این مسئله هم در کنار دین ، قدمتی به طول حیات بشری دارد و همواره از سوالات کلیدی انسان بوده است . این که بتوانیم معنای مناسبی را برای "معنا" بیابیم میتواند کمک شایانی به شکل گیری معنای زندگی کند ؛ حال این که ما چه معنایی را برای زندگی لحاظ میکنیم هم در جهت گیری های آینده ما موثر است و مطمئناً نشات گرفته از اندیشه های گذشته ی انسان نیز هست .

   برای یافتن معنای زندگی ، توجه به عواملی که در شکل گیری معنابخشی موثر هستند مهم است . هر یک از این عوامل میتواند بخشی از معنا را تولید کند . اما نکته اصلی در آن عنصری است که برای ما نقش محوری را ایفاء می کند ؛ لذا برای زیست مومنانه در دنیای معاصر ، دین نقشی اساسی را در این معنابخشی اجرا میکند و این را باید تبیین کرد که دین نه به عنوان عاملی که شانه به شانه ی دیگر عوامل می کند بلکه در این ماجرا نقشی حیاتی ایفا میکند . نکته ی دیگر این که این دین باید توانایی وصال انسان به سعادت و حیاه طیبه را دارا باشد نه صرفاً یک معنویتی خودبنیاد که منحصر در بخشی خاص باشد لذا چیستی آن و علل گرایش به آن از مسائل مهم است.

 



بسم الله


به نظرم ترس از تنهایی از خود تنهایی ترسناک تره.

یکی از دوستان نزدیکم داره ازدواج میکنه . همون قدر که از این سر و سامون

گرفتنش خوشحالم ، همون قدر هم از تنهایی خودم. .


فکر کنم از این به بعد بیشتر فکر خواهم کرد ، بیشتر خلوت خواهم کرد و سکوت.


یاعلی مدد



بسم الله

 

الان که دارم این مطلب را میینویسم تقریبا ده هزار تومن پول دارم که  باید حدود نه تومنش را بدم کرایه تاکسی ؛ خیلی جالبه ! نه؟

میدونم که خدا از جایی که فکرشم نمیکنم روزیم را میرسونه ولی چجوریش را نمیدونم.

حالا اگه عمری بود میام و بیشتر مینویسم.

 

 

یاعلی


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها